درسگفتار اضطراب آنلاین
(جلسه دوم)
(1) آنچه در این جلسه برجسته میشود
در این جلسه بر شش محور دست میگذارم. در ابتدا خلاصهای از آنچه در جلسۀ اول برجسته گشت مطرح میشود. سپس به چهار نوع رابطه انسانی اشاره میکنم که به صور استقرایی میتوان در زیست انسانی سراغ گرفت. پس از آن به این نکته اشاره میکنم که شبکههای اجتماعی چگونه تصور و معنای ما را از عشق به عنوان یکی از پرمناقشهبرانگیرترین و البته مهمترین روابط انسانی تحت ثایر قرار دادهاند. از این سخن خواهم گفت که اضطرابهای همراه با این تغییرات از چه قرار هستند یا از چه قرار میتوانند باشند. پس از آن به این نکته خواهم پرداخت که شبکههای اجتکاعی چگونه با تغییر معنای دوستی ما را با بیقراری و اضطرارهای نوینی روبهرو ساختهاند یا به تعبیر بهتر میتوانند ما را با این موقعیتها روبرو کنند. پس از آن به رابطۀ فرد کاربر با همکارانش به مدد شبکههای اجتماعی میپردازم. در انتها هم سعی خواهم گفت گفتار این جلسه خود را به صورت خلاصه و مجمل بیان کنم.
(2) آنچه گذشت
اگر بخواهم آنچه را در جلسۀ اول بدان اشارت داشتم خلاصه کنم میتوانم بگویم که
اول آنکه توجه به مضامینی چون اضطراب و افسردگی آنلاین متأسفانه به اندازۀ اهمیت آنها در متون مربوط به روانشناسی و فلسفۀ تکنولوژی و دیگر شاخههای مرتبط زیاد نیست و آنچه موجد است نیز همدتاً از عمق و فنای کافی برخوردارد نیست به دلایل گوناگون که البته فرصت و مجال برای برجسته کردن این دلایل در اینجا نیست. این درسگفتار فشرده در واقع دعوتی است به اندیشیدن به این موضوع مهم برای حیات فردی و جمعی ما انسانها.
دوم. هنگامی که در روانشناسی سخن از اضطراب میرود چندین نوع از اضطراب از هم جدا میشوند. به طور مثال DSM-5 بر اضطراب جدایی، اضطراب اجتماعی، انواع فوبیا و ترسها، اضطراب حملۀ عصبی یا پنیک، اضطراب سلامتی، اضطراب از محیطهای بسته، اضطراب فراگیر و اضطراب جبری – وسواسی دست میگذارد. هر یک از این اضطرابها علایم و شرایط مشخصی دارند. با این همه، هنگامی که در گفتار ما از اضطراب سخن میرود صرفاً نگاه روانشناسی مدنظر نیست و دیدگاههای موجود در جمنتهای مختلف و فلسفه نسبت به اضطراب هم مورد توجه قرار میگیرد.
سوم. ارتباط در شبکههای اجتماعی با اکانتهایی که با هم در ارتباط هستند تعریف میشوند. با این تعریف از شبکههای اجتماعی، باید به یاد داشته باشیم که این مفهوم بسیار جدید است. این شبکهها بعد از آنکه از رایانهها به تلفنهای هوشمند در قالب اپلیکیشنهای مختلف منتقل شدند بهسرعت به یکی از مهمترین منابع ارجاعی بشر مبدل شدند. در این فضا است که یکی از مهمترین پرسشها این است که نسل بعدی شبکههای اجتماعی چهها هستند و ادعای بیجایی نیست اگر ابراز کنیم رقابتهایی باورنکردنی در این زمینه هماکنون در جریان است.
چهارم اینکه شبکههای اجتماعی این قدرت را دارند که ترس و وحشتهای زیادی را در انسانی دامن بزنند؛ ترس و وحشتی که با ترسهای متداولی که بشر تاکنون تجربه کرده متفاوت هستند. به طور مثال آنها این توانایی را دارند که ترس و اضطراب غیرمعمول را از زیان کردن و از دست دادن (FOMO)( Fear of Missing out )، تحریک بیش از اندازه (Overstimulation) و فقدان عزت نفس را در کاربر به وجود آورد. گفتیم که این ترس و اضطرابها در فضای آفلاین هم وجود دارند اما کمیت و کیفیت آنها در فضای آنلاین متفاوت است.
(3) ارتباط انسانی : چهار ساحت
هنگامی که از ارتباطهای انسانی سخن میگوییم به نظرم میتوان از چهار نوع یا پنج نوع ارتباط سخن گفت. اول ارتباطی که من با خودم دارم. این نوعی از رابطه است که بوبرو بدان رابطۀ من – من (I-I) میگوید. نوع دیگر رابطه مبتنی بر روابطی که ما با دیگران داریم شکل میگیرد. وجهی از این رابطه، رابطه با انسانهای دیگر است و بخشی دیگر به روابط ما با دیگر جانداران. نوع سوم رابطه را میتوان به رابطه با طبیعت برگرداند. نوع چهارم رابطه، عبارت است از روابط ما با مصنوعات یا تکنولوژیهای مختلف. در دورۀ اول درسگفتارها در باب این رابطه بهتفصیل سخن گفتم. نوع آخر ارتباط را هم میتوان به نسبت انسان با هستی به معنای امری برگرداند که گاهی از این هستی با وحدت وجود و برخی موارد با وجود واجد هم سخن میرود. مشخص است که بر طبق این تعریف، رابطۀ انسان با خداوند به طور مثال در ادیان ابراهیمی تنها رویۀ خاصی از این نوع ارتباط یعنی ارتباط انسان با هستی قلمداد میشود. در این میان رابطۀ ما با دیگران انسانی شئون و وجوه بسیار متعددی را از آن خود میکند: هم رابطۀ عاشقانه، هم رابطۀ ما با اعضای خانوادهمان، هم رابطۀ انسان با همکارانش و هم رابطهای که با شهرواندان عادی دیگر دارد و خرید و فروش میکند و با آنها در حوزۀ عمومی در ارتباط است هم بخش از روابط ما با دیگر انسانها به حساب میآید. بخش مهمی از هویت ما در پرتوی این نوع ارتباط شکل میگیرد. بنابراین نمیتوان از هویت شخصی و هویت اجتماعی سخن گفت اما از نسبتهای مختلفی که ما با دیگر انسانها برقرار میکنیم صحبتی به میان نیاورد. در بندهای بعدی سعی میکنم از این سخن بگویم که چگونه شبکههای اجتماعی این نسبتهای چندگانه و تودرتوی ما با انسانهای دیگر را تحت تأثیر قرار میدهند. به تعبیر دیگر، میخواهم به این موضوع بیندیشم که چگونه چهار نوع رابطۀ انسانی در پرتوی نوع خاصی از رابطۀ انسان با تکنیک – یعنی رابطۀ ما با شبکههای اجتماعی - بهکلی متفاوت میشوند. به تعبیر دیگر، شبکههای اجتماعی نه تنها رابطۀ ما با خودمان را متحول کردهاند که روابطمان با دیگران و طبیعت و امر متعالی را نیز از خود بسی متأثر کردهاند. این تأثیرات البته از منظر اضطرابی که اینها بر ما و بر روابطمان بار میکنند مورد توجه قرار میگیرند.
(4) شبکههای اجتماعی و تغییر در مفهوم عشق
در میان همۀ روابطی که ما با دیگر انسانها داریم رابطۀ عاشقانه وزن مهمی را از آن خود میکند. میگویم وزن مهم به این معنا که یکی از دلمشغولیهای همیشگی بشر ین نوع رابطه بوده است. کافی است نگاهی بیندازیم به کمیت و کیفیت پرداختن به مفهوم عشق در فرهنگهای مختلف تا این مدعا موجه گردد. در این میان یکی از پرطنینترین سنتها در باب مفهوم عشق هم سنت یونانی است. این البته بدان معنا نیست که این مفهوم در سنتهای دیگر چون سنت ایرانی – اسلامی ما وزنی مهم از ان خود نمیکند بلکه بدان معنا است که این یونانیان بودند که به صورت مدون و منظم در باب عشق فکر کردند و سعی کردند تبیین و توصیف نظری در باب آن بیابند. در سنت یونانی هنگامی که از عشق سخن میرود سه معنا و مفهوم برجسته میگردند: ارس، آگاپه و دوستی. به صورت خلاصه میتوان گفت که ارس به عشق رومانتیک تعبیر میشود و آگاپه به دوست داشتن همۀ انسانها و دوستی به معنای دوستی با انسانهای دیگر و دوست داشتن آرمانها و ارزشهای مختلف. در این میان، در عشق رومانتیک البته حضور و روابطۀ رودررو اهمیت بسیاری دارد و از اریکان این رابطه است. چرا حضور و رابطۀ رودرور چنین اهمیتی را در عشق رومانتیک دارد؟ بر طبق نظر سنت پدیدارشناسی، بدن نقشی مهم در انواع و اقسام تجربیات ما دارند. اما در فضاهای آنلاین، چگونه میتوان از این مفهوم مهم – عشق رومانتیک – سخن به میان آورد و نوع تنش و اضطرابی و بیتابی و بیقراری که در اینجا حس میشود از چه قرار است و چه تفاوتی با اضطرابها و بیتابیهای عاشقانه فضای آفلاین دارد.
در این بستر میتوان از دریچههای بسیار متفاوتی به موضوع نظر کرد. من نمیتوانم به همۀ رویههای این موضوع بپردازم و بنابراین برخی از مضامین مهم را برجسته میکنم تا این مضامین بتوانند برای تحلیل دیگر مضامین این موضوع رهگشا باشند. به طور مثال میتوان بر مفهوم اپلیکیشنهای دوستیابی آنلاین دست گذاشت تا در باب احساسهای تنیده با فرایند عشقورزی آنلاین بهخصوص جایگاه احساس اضطراب در این گستره سخن گفت. ااین اپلیکیشنها برای یافتن شریک عاطفی است. لااقل بخشی از کارکرد این اپلیکیشنها از این قرار است. اضطرابی که برای یافتن شریک عاطفی وجود دارد البته مختص این اپلیکیشنها نیست. همانطور که ذکر آن رفت نفس رابطۀ عاشقانه و شروع آن و بیثباتیها و عدم قطعیتی که در آن وجود دارد با اضطراب و بیقراری عجین است. خلاصه کنم که اضطرابی بیپایان برای یافتن شریک عاطفی وجود دارد اما این اضطراب در فضای آنلاین به نظرم بهجد از از ماهیت شبکههای اجتماعی تأثیر میپذیرد. شبکههای اجتماعی گسترهای چددی از مکان را تعریف میکنند که عین بیمکانی است. به معنای دیگر مکان که بخشی مهم از بستر رابطۀ عاشقانۀ مآلوف ما بوده در این گسرته بهکلی رنگ میبازد. مکان در اینجا کل جهان یا به تعبیری دیگر، همۀ افرادی است که به کاربری در این شبکههای اجتماعی مشغول هستند. مانند همۀ روابط دیگر ما در شبکههای اجتماعی اضطرابی در این رابطه همراه است که با نشناختن قواعد و قوانین این جهان مربوط است. ما بیش از دو دهه است که به صورت جدی در این فضاهای جدید کاربری میکنیم اما هر روز با ناشناختهای در این گسترۀ جدید تودرتو و پیچیده که هر آن عوض میشود و اپلیکیشین و قوانینی جدید بر آن بار میشوند روبرو هستیم. ترس از نشناختن در این بستر است که شکل میگیرد. این ترس البته کمیت و کیفیت متفاوتی از ترسهای مألوف فضای آفلاین دارد.
علاوه بر در این میان یکی از عواطف و احساسهایی که در جستوجوی آنلاین در شبکههای اجتماعی میتواند رخ دهد اضطراب ناشی از طرد شدن است. این اضطراب البته همیشه و همه جا با انسان همراه بوده است. برخی آن را سرشت اجتماعی انسانی برمیگرداند. به این معنا که این اضطراب زنگ خطری برای انسان است که در مناسبات اجتماع خود تجدید نظر کند. به تعبیر دیگر، این اضطراب هم مانند انواع اضطرابهای دیگر و البته تمام عواطف و احساسهای دیگر کارکردهای زیستی و ابقایی ویژهای دارد. با این همه، این احساس اضطراب هم میتواند به صورت اختلال هنگامی که شدت و حدت آن از حد متعارف افزون میشود خود را به ما نشان دهد. همانطور که ذکرش رفت این اختلال در فضای آفلان هم مشاهده میشود اما در شبکههای اجتماعی وسعت و حجم و شدت آن بسی بیشتز از دایرهاش در فضای آفلاین است. یکی از درمانجویان من میگفت که بش از 80 درصد از درخواستهای او در اپلیکشینهای دستیابی و همسریابی سر یمشود و هنگامیکه از من شنید که این نرخ خوبی است چون دیگر درمانجویان من عموماً با وضعیتی روبرو هستند که بیش از 95 درصد درخواستهایشان رد میشود دچار تعجب شد. البته به نظرم ما انسانها هنگامیکه زیاد «نه» بشنویم بهسرعت بدان عادت میکنیم با این همه نوع اضطراب ناشی از طرد شدن با توجه به وضعیتی که اپلیکشینهای شبکههای اجتماعی دارند تعییر شکل میدهد که بسط آن نیازمند برررسیهای تجربی بیشتری است. به نظرم ما در این زمینه واجد ادبیات فربه و غنیای نیست و جا برا کار پؤوهشی بکر و تدثیرگذار در این زمینه بسیار زیاد است.
یکی از خطاهای شناختی مهم در اختلالهای اضطرابی این است که انسان نمیتواند تمایز میان احساس و فکر با امر واقع را تشخیص دهد. به تعبیر دیگر، فرد فکر میکند آنچه فکر میکند و آنچه موضوع نگرانی او است وجود خارجی دارد. یکی از کارهای مهمی که در اتاق درمان در این زمینه باید انجا شود همین تمایز گذاشتن است. این امر در مورد روابط عاشقانهای که ما دیگران برقرار میکنیم هم موجود است. ما به طور مثال، نگران این هستیم که معشوق ما به ما وفادار نیست و این را امری واقعی میپنداریم. به نظرم شبکههای اجتماعی به انحای مختلف این اضطراب و این فاصله را برجستهتر میکنند. در شبکههای اجتماعی فرصت و مجال بیشتری در اختیار انسان است که انواع و اقسام فعالیتهای فرد مورد علاقهاش را در شبکههای اجتماعی جست و جو کند و این وسواس و نگرانی را بیش و پیش از آنچه هست متصور شود. من بیماری دارد که کار اصلیاش پیگیری همۀ فعالیتهایی است که شریک عاطفیاش در شبکههای اجتماعی انجام میدهد. به تعبیر دیگر، افرادی که دچار اختلالهای اضطراب فراگیر و اختلال وسواسی جبری هستند – دو اختلالی که در وصف آنها در جلسۀ پیش کوشیدم - در این فضا بیش از پیش نگرانیها و اضطرابهای خود را امر واقع میپندارند.
علاوه بر این شیوههای ابزار عشق و محبت در شبکههای اجتماعی و انواع و اقسام ایموجویهایی که ما با آنها آشنا هستیم ره را بر سوءتفاهمهای زیاد که این یکی میتواند مبنای اضطراب در رابطۀ عاشاقانه باشد فراهم میکند. زبان ما برای بیان بسیاری از احساسها از جمله احساسهای عاشقانه بسیار قاصر است با این همه هنگامیکه نمادهای شبکههای اجتماعی باید به این زبان منتقل شوند بر این قصور و بر این کاستی میافزایند. به این بیفراییم این نکته را که رابطۀ عاشقانه رابطهای است که در آن دو نفر خود را مهمترین افراد هم میپندارند اما این نمادها را سخاوتمندانه با دیگران هم در میان میگذارند.
نکتۀ مهم دیگر در روابط عاشقانۀ آنلاین نقشی است که پیام در این روباط ایفا میکند. برحسب یک تلقی عمومی پیام باید بهسرعت پاسخ داده شود و من با موارد زیادی روبهرو بودهام که تأحیر در جواب پیام سوءتفاهمها و کشمسهای زیادی را به وجود آورده است. به این بیفرایید اضطرابی که فرد منتظر دریافت چواب پیام یا خود پیام از خود بروز میدهد.
در انتها میتوانم به این نکته اشاره کنم که شبکههای اجتماعی به انحای مختلف به ما القا میکنند که جهان و ما و دیگران همه از بیثباتی عجیبی در رنج هستند و هستیم. در این جهان، البته اعتناد به دیگران که لازمه و نتیجه یک رابطۀ عاشقانه است میتواند به سرعت کمرنگ شود. ما رد جهانی بیغایت بیثبات زندگی میکنیم و از این جنبه این نکته که شبکههای اجتماعی القا میکنند تا حدودی زیادی آموزهای درست و موجه است. با این همه، سخن بر سر این است که سرشت تاریخی ما با این حجم گسترده از بیثباتی اخت و انس چندانی ندارد. یکی از طرحهای میانمدت من یافتن نسبتی میان تأکید بر بیثباتی که اندیشههای رواقی تریج میکنند و بیثباتی موجود در شبکههای اجتماعی است.
(5) شبکههای اجتماعی و مفهوم دوستی
در باب اضطراب در هنگانی دوستیورزی در شبکههای اجتماعی سعی میکنم به مواردی اشاره کنم که در بحث عشق در شبکههای اجتماعی برجسته نکردهام. به این معنا، بسیاری از اضطرابهای که در رابطۀ عاشقانه مشاهده میشوند در رابطۀ دوستی هم قابل ردیابی هستند. با این همه، میتوان از این نکته سخن گفت که در هر یک ار دو رابطۀ دوستی و عاشقانه، نوع ویژهای از اضطراب را میتوان برجسته دید. شبکههای اجتماعی تغییراتی ماهوی در تصورات ما از دوستی نیز به وجود آوردهاند. ما مبتنی بر سنتی ژرف و طولانی و تجربیات زیستۀ متعدد ملتفت شدهایم که دوستی بخشی جداناپذیر از زندگی خوش و خوب و مطلوب و معنادار است. یکی از تعاریف دوستی هم همین است. کسی یا کسانی وجود دارند که مبتنی بر فعالیتها، ارزشها، افکار و احساسهای مشترک، ما با آنها عواطفی مطلوب و مثبت را تجربه میکنیم. از این لحاظ، این دوستی بخشی همبسته با زندگی مطلوب به شمار میآید. همانطور که در بحث عشق هم اشارت داشتم به نظر میرسد که تنهایی و مرگ دو دغدغۀ مهم و همیشگی بشر بوده و هست و عشق و دوستی به نظرم جوابی به هر دوی این مسایل قلمداد میشوند. بیجهت نبود که ارسطو اذعان میکرد زندگی مطلوب بدون دوستی مقدور و میسور و مطلوب نیست.
سرشت این دوستی البته در طول تاریخ بشر تغییرات مهمی را به خود دیده است. یکی از عوامل بسیار مؤثر در شیوه دوستی البته تکنولوژیهای مختلف بوده و هستند. مجسم کنید هنگامیکه نگارش نامه در رابطۀ دوستی مطرح شد یا هنگامی که تلفن اختراع گشت، یقیناً سرشت دوستی مبتنی بر این تحولات، تغییراتی را به خود دید. با این همه، در اینجا هم در چند دهۀ اخیر این شبکههای اجتمعی بودند که بهعنوان مظهری مهم از تکنولوژیهای جدید این مفهوم را بهجد از خود متأثر کردند. در این بستر، برخی از پژوهشگران عرصۀ شبکههای اجتماعی از اضطراب و استرسی سخن میگویند که دوستی بدون ارتباط رودررو برای ما به وجود میآورند. تصویر ما از دوستی با این ارتباط گره خورده است و تصور گونههایی دیگر از دوستی برای ما آسان نیست. این امری بود که در رابطۀ عاشقانه هم بدان اشارت داشتیم. گفتیم که تغییر یک باور یا وضعیت یا احساس یا نیاز به موضعی دیگر همیشه با ناپایداری و بیضباتی و اضطرار و اضطراب همراه است.
در این میان بیش و پیش از هرچیز باید بر فیسبوک تکیه کرد که مفهوم دوستی را به شکل جدیدش برای ما برجسته کرد. ما در فیسبوک دوستان بیشماری داریم؛ دوستانی که ممکن است کوچکترین شناختی از حالات و افکار و ینازها و مشی و شیوۀ زندگی آنها نداشته باشیم. با وجود تلقیها و تفریرهای بسیار متفاوتی که از دوستی وجود دارند بسیاری از این انواع در همدلی و دلسوزی و مراقبت و نیکخواهی و همکاری با هم مشترک هستند. اما اینها مواردی نیستند که از یک دوستی فیسبوکی بتوان استنتاج کرد. در این میان، شبکههای اجتماعی چون فیسبوک به چند طریق میتوانند در این زمینه برای ما اضطراب به وجود آورند. اول آنکه – همانطور که ذکرش رفت – تلقیای نوین از دوستی را برجسته کردهاند که هنوز بخشی از هویت و عادات ما نشدهاند. از سوی دیگر، آنها میتونند ما را تنهاتر از آنچه قبل از این بودهایم بکنند. به یک تعبیر، شبکههای اجتماعی دورها را نزدیک و نزدیکها را دور کردهاند. ممکن است به ما این حس دست دهد که با دوستان شبکههای اجتماعی نیازی به دوستانی که در فضا و زمان ما باشند نداریم. این البته بر خلاف یک عادت و تصور همیشگی در مورد دوستی بوده که آن را با حضور و همدلی و ارتبا رودورتعریف میکرده است. در همۀ انواع دوستیها از جمله عمیقترین آنها همیشه و همهجا فاصلهای هست. با وجود این، این فاصله در شبکههای اجتماعی و دوستیهایی که در این فضاها صورت میگیرند بیشتر حس میشود. چیزی که میتواند با بیقراری و اضطرابهایی همراه باشد. دوستی همیشه با تصوری که ما از خودمان و دوستانمان داریم و تصوری که از تصویر دوستمان نسبت به خودمان داریم پیوند برقرار میکند. این تصاویر در روابط آنلاین میتوانند درست شکل نگیرند و ابهام و ایهام آنها به گونهای اضطراب ختم شوند. نگرانی از سوءفهم و سوء برداشت در این فضا بسیار بیش از فضاهای عیرآنلاین مطرح است. به تعبیر دیگر، دوستی صرفاً بدان معنا نیست که ما اطلاعاتی را با دوستمان به اشتراک بگذاریم بلکه شیوۀ انتقل این مطالب و نقشی که آنها در همدلی و توجه و حضور دارند اهمیت بسیار دارد و این امری است که در دوستیهای مبتنی بر شبکههای اجتماعی مشاهده نمیشوند. علاوه بر این تکثر دوستیها و روابط در فضاهای آنلاین از عمق دوستیها میکاهند و انسان را سردرگمی میان روابط سطحی و بیمعنای متفاوت رها میکند. همۀ اینها البته با این درک پدیدارشناسانه از شبکههای اجتماعی مربوط است که مبتنی بر آن آنچه ما درک میکنیم در ارتباط نزدیک و تنگاتنگی با شیوهای که ما امری را درک میکنیم قابل درک و فهم است.
بسیاری از پژوهشها نشان میدهند که شبکههای اجتماعی علیرغم آنکه با خود صفت اجتماعی را به همراه دارند کم و بیش این قابلیت را دارند که بر تنهایی انسان بیفزایند. به تعبیر دیگر، اینها به اضطراب تنهایی که یکی از جدیترین اضطرابهای انسانی میتواند قلمداد میشود دامن میزند. به تعبیر دیگر، شبکههای اجتماعی در میان کارهای متفاوتی که انجام میدهند لشکر تنهایان را به گپ و گفت وا میدارد اما این گپ و گفتها اولاً گفت و گو به معنای جدیاش نیست و ثانیاً در برقراری ارتباط عاطفی دوستی ناتوان است. شبکههای اجتماعی هر کاری بتوانند انجام دهند از پیچویی این کار ناتوان هستند. به تعبیر دیگر، این اضطراب اضطراب تنها بودن در عین در جمع بودن است که در در روابط آفلاین ما هم وجود دارند اما در شبکهها اجتماعی هوذ را بیشتر و بهتر نشان میدهند. نگاهی به برخی از کنشهای کاربران در همین کلاوب هاوس به نظرم میتواند بسیاری از مدعیات این بند را توجیه و تببین کند.
من در جلسۀ قبل از مفهوم اضطراب فراگیر سخن گفتم. اضطرابی که در آن، فرد مضطرب باید حداقل به مدت شش ماه احساس بیقراری و دلواپسی را حس کند. این اضطراب قابل کنترل و نظارت نباشد و حداقل سه علامت از این شش علامت را داشته باشد: احساس بیقراری، از کوره به در رفتن سریع و ناگهانی، مشکل در تمرکر، دلشوره و آشوب، درد در ناحیۀ ماهیچهها و مشکل خواب. همچنین فرد باید دچار اختلال در فعالیت شخصی و جمعی خود شود و این اختلال ناشی از مصرف مواد مخدر یا دیگر انواع اضطرابها نباشد. یا هنگامی که از اضطراب جبری – وسواسی سخن میگوییم بر این شاخص دست میگذاریم که فرد باید علایم وسواسی یا جبری یا هر دو را داشته باشد که هر دو هم شکل رفتاری و هم شکل شناختی به خود میگیرند. اینها معمولاً بیش از یک ساعت در روز هستند و ناشی از مصرف موارد مخدر هم نیستند. همچنین دیگر انواع و اشکال اضطرابها و اختلالهای دیگر باعث و سبب اینها نیستند. پژوهشهای معتبری نشان میدهند که رابطۀ معناداری میان بسیاری از شیوههای استفاده از شبکههای اجتماعی و افزایش اضطراب فراگیر و اضطراب جبری – وسواسی در ارتباط دوستی با دیگران مشاهده میشود. شبکههای اجتماعی میتواندد فرد مضطربی را که به این گونه اضطرابها دچارند هستند در ارتباط دوستی مضطربتر کنند. در اضطراب فراگیر فرد مضطرب اضطرابی را نسبت به آنچه رخ میدهد بهخصوص نسبت به وضعیت ناپایدار آینده بیش از پیش در خود حس میکند. این اضطراب در فضای ناپایدار و ناملموس شبکهها اجتماعی میتواند بیشتر و حادتر باشد. اضطراب وسواسی – جبری نیز در ان بستر میتواند تشدید شود. شبکههای اجتماعی این قابلیت را دارند که انسان همیشه و همهجا با دوستانش در ارتباط باشد. تمایلی بیجد و مرز برای چک کردن و یقین داشتن از اینکه همهچیز خوب است و دوستی دارد درست کار میکند از جمله مصادیق این اضطراب جبری – وسواسی است.
علاوه بر این در کنار این اختلالهای خلقی ما یک اختلال شخصیتی هم داریم با عنوان اختلال شخصیتی – جبری وسواسی که در آن فرد شخصیت کمالپرست را از خود به نمایش میگذارد و به کمتر از بهترین در یک یا چند شاحه رضایت نمیدهد. فرد دچار این اختلال شخصیت هم رنج و اضطراب زیادی را در شرایط و موقعیتهای مختلف تجربه میکند. به دلایل زیاد این اختلال میتواند در روابط بینانسانی - بهخصوص روابط دوستی – در شبکههای اجتماعی تشدید و تقویت شود. از جمله اینکه دوستی در این بستر میتوانند به همهکس در سرتاسر جهان ساری و جاری شود. در این شرایط، آدمی میتواند وارد رقابتی بیپایان با خود و دیگران برای یافتن هرچه بیشتر و بهتر دوستان گردد. دیگران از ما دوستان بهتری دارند چرا که شبکههای اجتماعی همانطور که در درسگفتار دورۀ پیش گفتم تصوری فروکاهنده از آنچه در جهان آفلاین وجود دارد ارایه میکنند و ما وارد بازی بیپایان و مضطربکنندهای میشویم که همۀ چیز بهتر و کاملتری فراچنگ آوریم از جمله دوستان بهتر و کاملتر. همچنین در این فضا دوستانما بیش از جهان آفلاین یمتوانند به رقیبان ما بدل شوند. بسط این نکته البته به نظرم نیازمند بحث مستقلی است.
(6) شبکههای اجتماعی و ارتباط کاری
یکی دیگر ارتباطهای مهم زندگی ما، به روباط کاری ما مربوط میشود. روابط کاری ما از کاریابی تا ارتباط با همکاران و مدیران تا نسبت ما با مجموعۀ اداری – مالی شرکتها و مراکزی که ما با آنها در ارتباط هستند همه از شبکههای اجتماعی بهجدی تأثیر پذیرفتنهاند. مجسم کنید که به جهت شبکههای اجتماعی مختلف و بهخصوص اپلیکیشین لینکدین همه در جریان کوچکترین تغییرات کاری و پژوهشی و اجتماعی هم قرار میگیرند. این امر البته موقعیتی ایجاد میکند که ما میتوانیم بدان موقعیت شفاف و عریان همۀ افرادی که در ارتباط کاری با یکدیگر هستند قرار بگیرند. بسیار دانستن از یکدیگر البته توآم با اضطراب همراه است. ما نسبت بهآنها که از ما بسیار میدانند بسیار احساس شکنندگی و اضطراب میکنیم. همانطور که در درسگفتار شبکههای اجتماعی و اخلاق اشاره کردم در این گستره سخن گفتن از چیزی به نام حریم خصوصی معنای خودش را از دست داده است. یادم میآید اشاره داشتم بسیاری از افسانههایی که در باب جایگاه علمی و فرهنگی افرادی چون محمود حسابی و محسن هشترودی و احمد فردید وجود داشت اگر احیاناً در زمانۀ شبکههای اجتماعی ابزار میشدند با یک جست و جوی ساده در شبکههای اجتماعی قابل رد کردن بودند. این البته بهعنوان نقطۀ مثبت شبکههای اجتماعی میتواند یاد شد که افراد نمیتوانند در باب زندگی علمی و فرهنگی و فکری و معرفتی خود اغراقهای خودپسندانه ارایه کنند. با این همه، همانطور که ذکر آن رفت ما در اینجا هم مانند دو رابطۀ دیگر با این اضطراب همراه هستیم که همهجا و همۀ زمانها در حال دیده شدن هستیم.
مانند رابطۀ دوستی و رابطۀ عاشقانه، در رابطۀ کاری هم رقابتها و مقایسهها در بستری جهانی قابل مطرح شدن دارند. این موقعیتی توآم با نارضایتی دایمی را در فرد دامن میزند. من درمانجویی داشتم که سالیانه 180 هزار دلار کانادا درآمد داشت اما بهجهت آنکه یک شرکت بزرگ – یعنی توینتر – به همکارش پیشنهاد سالیانه 250 هزار دلار امریکا داده بود اضطرابی و بیقراری را در خود حس میکند، از شغل فعلیاش بهجد ناراضی بود و به دنبال کاری دیگر میگشت. این وضعیت به نظرم بهجد تحت تأثیر شبکههای اجتماعی به وجود آمدهاند. شکی نیست که بخشی از علقه و علاقهای که ایرانیان به مهاجرت به غرب پیدا کردهاند تحت تأثیر شرایط بد سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و علمی ایرانزمین است. با این همه، نمیتوان به هیچ عنوان از نقش شبکههای اجتماعی در ایجاد نگاه مقایسهای به وضعیت کاری و شغلی و اجتماعی در این زمینه بهراحتی گذشت.
به این، بیفرایم این نکته را که ما کارکنان و البته کاربران شبکههای اجتماعی از اخبار مربوط به کار و بارمان بیش از آنچه باید نگران هستیم و واهمه داریم. این عین اضطراب است. همه لحظه منظریم شغلمان را از دست بدهیم و مبتنی بر این خبار منفی استعداد عجبی در به تصویر کشیدن بدترین سناریوهای ممکن را برای آیندهمان داریم. این عین اضطراب است که به نظرم با وجود شبکههای اجتماعی و ارتباط مداوم ما با آنها بیش از پیش خود را به ما نشان میدهد. همان طور که گفنیم بسیاری از انوع اضطراب در بین این سه قسم رابطۀ مهم که ما هماکنون با مدد شبکههای اجتماعی داریم مشترک است. بدین جهت در هر رابطه، من سعی کردم مواردی را برجسته کنم در در روابط دیگر بدان نپرداخته بودم.
(7) مؤخره
در انتها سعی میکنم فشردهای را از آنچه در این جلسه بدان اشارت کردم برجسته کنم:
اول آنکه هنگامی که از ارتباطهای انسانی سخن میگوییم به نظرم میتوان از چهار نوع یا پنج نوع ارتباط سخن گفت. اول ارتباطی که من با خودم دارم. نوع دیگر رابطه مبتنی بر روابطی که ما با دیگران داریم شکل میگیرد. وجهی از این رابطه، رابطه با انسانهای دیگر است و بخشی دیگر به روابط ما با دیگر جانداران. نوع سوم رابطه را میتوان به رابطه با طبیعت برگرداند. نوع چهارم رابطه، عبارت است از روابط ما با مصنوعات یا تکنولوژیهای مختلف. نوع آخر ارتباط را هم میتوان به نسبت انسان با هستی به معنای امری برگرداند که گاهی از این هستی با وحدت وجود و برخی موارد با وجود واحد هم سخن میرود. مسئلۀ مهم این است که بخش مهمی از هویت ما در ارتباط با دیگران شکل میگیرد. بنابراین نمیتوان از هویت شخصی و هویت اجتماعی سخن گفت اما از نسبتهای مختلفی که ما با دیگر انسانها برقرار میکنیم.سعی کردم نشان دهم چگونه شبکههای اجتماعی این نسبتهای چندگانه و تودرتوی ما با انسانهای دیگر را تحت تأثیر قرار میدهند.
دوم بر تغییر مفهوم عشق با شبکههای اجتماعی و اضطرابها مرتبط با آن دست گذاشتم. به طور مثال به اضطرابهای مرتبط با اپلیکیشنهای دوستیابی آنلاین دست گذاشتم. گفتم که ترس از نشناختن احساسی آشنا برای ما است که این در شبکههای اجتماعی میتوند عاطقه و احسای مسلط باشد. علاوه بر در این میان یکی از عواطف و احساسهایی که در جستوجوی آنلاین در شبکههای اجتماعی میتواند رخ دهد اضطراب ناشی از طرد شدن است. علاوه بر این شیوههای ابزار عشق و محبت در شبکههای اجتماعی و انواع و اقسام ایموجویهایی که ما با آنها آشنا هستیم ره را بر سوءتفاهمهای زیاد که این یکی میتواند مبنای اضطراب در رابطۀ عاشاقانه باشد فراهم میکند
سوم. شبکههای اجتماعی تغییراتی ماهوی در تصورات ما از دوستی نیز به وجود آوردهاند. بسیاری از پژوهشها نشان میدهند که شبکههای اجتماعی علیرغم آنکه با خود صفت اجتماعی را به همراه دارند کم و بیش این قابلیت را دارند که بر تنهایی انسان بیفزایند. به تعبیر دیگر، اینها به اضطراب تنهایی که یکی از جدیترین اضطرابهای انسانی میتواند قلمداد میشود دامن میزند. به تعبیر دیگر، شبکههای اجتماعی در میان کارهای متفاوتی که انجام میدهند لشکر تنهایان را به گپ و گفت وا میدارد اما این گپ و گفتها اولاً گفت و گو به معنای جدیاش نیست و ثانیاً در برقراری ارتباط عاطفی دوستی ناتوان است.
چهارم. موضوع دیگر رابطه کاری ما انسانها است. مجسم کنید که به جهت شبکههای اجتماعی مختلف و بهخصوص اپلیکیشین لینکدین همه در جریان کوچکترین تغییرات کاری و پژوهشی و اجتماعی هم قرار میگیرند. این امر البته موقعیتی ایجاد میکند که ما میتوانیم بدان موقعیت شفاف و عریان همۀ افرادی که در ارتباط کاری با یکدیگر هستند قرار بگیرند. بسیار دانستن از یکدیگر البته توآم با اضطراب همراه است. ما نسبت بهآنها که از ما بسیار میدانند بسیار احساس شکنندگی و اضطراب میکنیم. به این، بیفرایم این نکته را که ما کارکنان و البته کاربران شبکههای اجتماعی از اخبار مربوط به کار و بارمان بیش از آنچه باید نگران هستیم و واهمه داریم. این عین اضطراب است. همه لحظه منظریم شغلمان را از دست بدهیم و مبتنی بر این خبار منفی استعداد عجبی در به تصویر کشیدن بدترین سناریوهای ممکن را برای آیندهمان داریم. این عین اضطراب است که به نظرم با وجود شبکههای اجتماعی و ارتباط مداوم ما با آنها بیش از پیش خود را به ما نشان میدهد.