درسگفتار شبکه‌های اجتماعی و اخلاق (1)

(1) مقدمه
نسبت میان تکنولوژی‌های گوناگون و انسان از جمله دل‌مشغولی‌های عمدۀ بشر در طول تاریخ بوده است. پرسش‌های زیادی در باب این نسبت مطرح  هستند که از جمله مهم‌ترین پرسش‌ها در این زمینه این است که تکنولوژی‌های مختلف چه تأثیری بر سرشت و منش و رفتار انسان‌ها برجای می‌گذارند. این تأثیر البته هم می‌تواند تأثیرات مثبت و منقی‌ای را شامل شود که که ما در زندگی شخصی و انضمانی حس می‌کنیم و هم تأثیرات فرهنگی و تمدنی را در بر بگیرد. می‌دانیم که با توجه به تلقی‌ای که از تکنولوژی و تکنولوژی‌ها می‌توانیم داشته باشیم و البته از مفهوم نسبت و تأثیر و هم‌چنین سرشت انسان می‌توان رویکردها و دیدگاه‌های متفاوتی را در ادبیات مربوط به نسبت تکنولوژی و انسان به نظاره نشست. یکی از معروف‌ترین دیدگاه‌ها البته دترمینیسم تکنولوژیک ( یا جبریت تکنولوژیک) است که با وجود آن‌که روایت‌های زیادی از آن موجود هستند همۀ آن‌ها کم و بیش باور دارند که که این تکنولوژی در انواع و اقسامش هستند که سرشت و شخصیت و کنش انسانی را شکل می‌دهند. قبلاً در درسگفتارهایی که در باب فلسفۀ تکنولوژی دون آیدی ارایه کردم نشان دادم که چندین تلقی از دترمینیسم تکنولوژی وجود دارد که حقیقتاً نادیده گرفتن آن‌ها از دقت بررسی این مفهوم مهم در تکنولوژی‌شناسی می‌کاهد. یعنی از مهم‌ترین دغدغه‌های وجودی و اخلاقی در این زمینه آن است که ما انسان‌ها در قبال تکنولوژی‌های مختلف آیا مطیع صرف هستیم یا می‌توانیم نقش و اختیاری هم در مسیر تحولات تکنولوژیک برعهده داشته باشم. در هر صورت، آن‌چه در این جلسه‌های درس‌گفتارها در باب کتاب «رسانه‌های جمعی و اخلاق: از دست دادن قدرت فردی» ارایه می‌شود ذیل همان پرسش کلان نسبت تکنولوژی و انسان می‌گنجد که برای سال‌ها یکی از پرسش‌های مهم زندگی فکری من بوده و است. در این بستر البته تکنولوژی‌هایی خاص محور بحث ماهستند یعنی تکنولوژی‌های شبکه‌های اجتماعی که هم‌اکنون از جمله مهم‌ترین تکنولوژی‌های زمانۀ ما به حساب می‌آیند. صحبت از این می‌شود که چگونه شبکه‌های اجتماعی مفاهیم و ارزش‌های اخلاقی را ما به‌جتد تحت تأثیر خود قرار داده‌اند. در این میان، کتابی که انتخاب کرده‌ام از آن لیزا نلسون است که دانشیار گروه امور داخلی و بین‌المللی در دانشگاه پیتزبرگ امریکا است.  ین اثر برای اولین بار در سال 2018 از سوی انتشارات دانش‌گاه کیمبریج منتشر شده است. کتاب از یک مقدمه و شش فصل تشکیل شده و من امیدوارم بتوانم آن را در هشت جلسه توصیف، تحلیل و ارزیابی کنم. یعنی مقدمه را در این جلسه به بحث بگذارم و در جلسۀ آخر ارزیابی از این اثر داشته باشم و در شش جلسه شش فصل کتاب را مورد توجه قرار دهم.

این کتاب را به چند دلیل برای بحث‌مان انتخاب کرده‌ام. اول آن‌که در میان کتاب‌های مشابه کتابی مبتنی بر مبانی نظری است. با این همه، آن را یک فیلسوف ننگاشته است و ارتباط فکری با آن کار سهل و آسان‌تری به نظر می‌رسد. سوم آن‌که مؤلف آن نقشی در سیات‌های تکنولوژی در ایالات متحدۀ امریکا برعهده دارد و به نهادهای دولتی و غیردولتی مشاوره در زمینۀ تکنولوژی می‌دهد.

 

(2) تحولات اخلاقی ناشی از شبکه‌های اجتماعی
پیش‌فرض اصلی نویسنده که در مقدمۀ این اثر هم بر آن تأکید فراوان شده این است که که شبکه‌های اجتماعی به‌جد همۀ وجوه زندگی ما از جمله اخلاقیات ما انسان‌ها را تحت تأثیر خود قرار داده‌اند. نگاهی به آن‌چه در فیس‌بوک، توئیتر، اینستاگرام، یوتیوب و اپلیکیشن‌های مشابه می‌گذرد تأثیر این شبکه‌های اجتماعی  را بر زندگی فردی و جمعی ما به‌وضوح و به‌وفور نشان می‌دهد. به طور مثال، کیست که نداند انتخابات امریکا در سال 2016 و شکست هیلاری کلینتون تا حد زیادی ناشی از فعالیت شبکه‌های اجتماعی چون فیسبوک بود. هم‌چنین به طور مثال می‌دانیم شبکه‌های اجتماعی می‌توانند محور برخی آزار و اذیت‌های جنسی باشند. همان طور که عده‌ای بدین خاطر دست به خودکشی زدند. روایت‌های زیادی در این باب وجود دارند که با یک جست و جوی ساده در اینترنت قابل یافتن هستند. به نظر نویسنده، توجه نکردن به این تبعات شبکه‌های اجتماعی ناشی از یک اشتباه نادرست نسبت به آن است و آن این‌که این شبکه‌ها ابزارهایی خنثی هستند که هیچ اهمیت و نقطۀ عطف معرقتی و اخلاقی و وجودی ندارند.

ابزاری دیدن تکنولوژی‌ها تاریخی طولانی در تاریخ بشر به همراه دارد. جملۀ معروفی که در این زمینه وجود دارد این است که تفنگ و چاقو نمی‌توانند کسی را بکشند و این فردی که آن‌ها را به کار می‌گیرد دست به این کار می‌زند. این تلقی از تکنولوژی تأثیر زیادی بر رویکرد ما پیرامون نسبت تکنولوژی و اخلاق دارا است. اگر تکنولوژی خنثی است آن‌گاه کار کردن با یک شبکۀ اجتماعی هیچ تفاوتی با هنگامی که ما بدون ابزار هم مشغول ارتباط با دیگران هستیم ندارد. چطور هنگامی که با دیگری در ارتباط هستیم مبتنی بر یکی از سه رویکرد نتیجه‌گرایی، وظیفه‌گرایی و فضیلت‌گرایی یا تلفیقی از آن‌ها دست به کاری می‌زنیم. به طور مثال می‌گوییم باید کاری را انجام دهیم که بیش‌ترین نتایج برای بیش‌ترین تعداد افراد را به همراه داشته باشد یا باید متکی بر وظیفه باشد یا نیازمند کسب مهارت و فضایلی است تا با تکیه بر آن کاری درست از فردی سر زند. در این‌جا  هم باید هنگامی که فی‌المثل از شبکۀ اجتماعی مشخصی استفاده می‌کنیم همین مسیر استدلالی را در پیش بگیریم و بدانیم که با به کار بردن تکنولوژی‌های مختلف امری اضافه بر ما برای تصمیم‌گیری اخلاقی بار نمی‌شود. این رویکرد البته در این کتاب مورد چالش قرار می‌گیرد. کتاب معتقد است شبکه‌های اجتماعی – به‌مثابۀ یکی از مهم‌ترین مظاهر و تجلی‌های تکنولوژی‌های مدرن – تحولی مهم در همۀ زمینه‌ها از جمله در نگاه و نگرش ما نسبت به اخلاق به وجود آورده‌اند یا باید به وجود بیاورند.

    همان‌طور كه گفتم کتاب البته این پیش‌فرض را قبول ندارد و معتقد است رابطه‌ای که با تکنولوژی – از هر نوع از جمله تکنولوژی‌های ارتباطاتی – به وجود می‌آید الزامات اخلاقی متفاوتی را از وقتی که در رابطۀ انسان و جهان، تکنولوژی وجود ندارد به وجود می‌آورد. این‌جا است که دیدگاه افرادی چون دون آیدی به کار نویسنده می‌آید. رابطه‌ای که میان انسان و جهان با تکنولوژی به وجود می‌آید از نظر پدیدارشناسی – یا به عبارت بهتر پساپدیدارشناسی – رابطه‌ای به‌کلی متفاوت از رابطه‌ای است که انسان و جهان با هم بدون تکنولوژی‌های مختلف برقرار می‌کنند. در این‌جا دوباره تأثیر شگرف پساپدیدارشناسی بر کتاب و اثری دیگر در حوزۀ شبکه‌های اجتماعی مشخص و عیان می‌شود. نویسنده به طور مثال، به شاگرد آیدی یعنی وربیک ارجاع می‌دهد تا نگاه وی را نسبت به اخلاق تکنولوژی بسط دهد. این همان چیزی است که در ادبیات مربوط به فلسفۀ تکنولوژی به اخلاق اشیا معروف است. من سعی می‌کنم خلاصه‌ای از این دیدگاه را در این‌جا برجسته کنم هرچند که نویسنده این کار را در اثر خود به انجام نرسانده است.

 

(3) نگاهی به طرح اخلاق اشیا
1.3. با یک نگاه استقرایی می‌توان اخلاق تکنولوژی را به چهار دستۀ متفاوت تقسیم کرد. این چهار دسته بر چهار تعریف از تکنولوژی استوار است. اول آن‌که تکنولوژی را ابزاری خنثی در دست عاملانی هدفمند با نیات و اعمال خیر و شر در نظر بگیریم. این تعریف را تعریف عرفی از تکنولوژی نیز می‌نامند. در این بستر همان‌طور که گفتم اسلحه هم می‌تواند وسیله‌ای برای دفاع از جان انسان‌ها و هم ابزاری برای کشتار وحشیانۀ آن‌ها در نظر گرفته شود. این تلقی در فلسفۀ تکنولوژی گاهی به عنوان دترمینیسم اجتماعی یاد می‌شود. با این تلقی از تکنولوژی، اخلاق تکنولوژی بررسی اعمال انسان‌ها است هنگامی که یک یا چند تکنولوژی را به کار می‌گیرند. بنابراین این نوع از اخلاق تکنولوژی اخلاق هنجاری متعارف را در برمی‌گیرد که معمولاً آن را به حصر منطقی سه قسم می‌د‌انیم: اخلاق نتیجه‌گرا، اخلاق تکلیف‌گرا و اخلاق فضیلت‌گرا. دستۀ دوم گروهی هستند که تکنولوژی را خنثی در نظر نمی‌گیرند و قایلند به این‌که تکنولوژی در نسبتش با انسان هنجارهای خاصی را به انسان و فرهنگ وی تحمیل می‌کنند. در این میان سه گروه دترمینیسم نرم و سخت و طرفداران تکنولوژی خودمختار پدید می‌آید. تعریف این سه مفهوم در فلسفۀ تکنولوژی کاری آسان نیست و ابهام و ایهام‌های زیادی در این باره وجود دارد. با این همه، در کمال اختصار و ایجاز می‌توان گفت که طرفداران دترمینیسم تکنولوژیک معتقدند که تکنولوژی‌ها ارزش‌هایی را بر انسان و فرهنگ تحمیل می‌کنند اما در مورد کم و کیف آن‌ها معمولاً دو دسته دترمینسیم سخت و نرم پدید می‌آیدند. نوع سخت بر تحمیل مسیرهایی متعین با هنجارهایی خاص به وسیلۀ تکنولوژی یا تکنولوژی‌ها تأکید دارند. ضرورتی علی بر رابطۀ انسان و تکنولوژی در این تلقی وجود دارد و انسان معلول و فرزند تکنولوژی قلمداد می‌شود. نوع نرم منکر وجود این مسیرهای متعین می‌شوند. به طور مثال یک رویکرد تأکید می‌کند که هرچند تأثیر تکنولوژی بر انسان از منطقی پیروی می‌کند اما این منطقی آن‌چنان که دترمینیسم تکنولوژیک سخت می‌گوید ضروری نیست. بر طبق نظر برخی فیلسوفان و مورخان تکنولوژی چون هیلبرونر دترمینیسم تکنولوژی نرم می‌خواهد بگوید تأثیر تکنولوژی بر انسان از سر بخت و اتفاق نیست و از قاعده و قانونی پیروی می‌کند. طرفداران تکنولوژی خودبنیاد اما تأکید می‌کنند نه تنها تکنولوژی‌ها، فرهنگ انسانی را شکل می‌دهند که خودشان هم بدون نیاز به بستر و پیش‌زمینه‌ای بر طبق منطق خود عمل می‌کنند. یعنی هنجارها و قوانین‌شان درون‌زا هستند واز فرهنگ و تاریخ و انسان‌ها تأثیرنپذیرفته‌اند. بحث‌های مربوط به ویران‌شهری و آرمان‌شهری تکنولوژیک بیش‌تر در ذیل دو رویکرد از مکتب اخلاق تکنولوژی یعنی تکنولوژی سخت و خودبنیاد معنا پیدا می‌کند. این دو رویکرد اظهار می‌کند ما با تکنولوژی یا به قهقرا می‌رویم یا به غایت پیشرفت دست خواهیم یازید و این تأثیرپذیری کم و بیش مطلق فرهنگ از تکنولوژی پیش‌نیاز فهم دو دیدگاه ویران‌شهری و آرمان‌شهری تکنولوژیک است.

2.3. وربیک در سه کتاب طرحش را در زمینۀ اخلاق تکنولوژی بسط داده است: آن‌چه اشیا انجام می‌دهد: تأملات نظری در زمینۀ تکنولوژی (2005)، اخلاقی کردن تکنولوژی: فهم و طراحی اخلاق اشیا (2011) و همچنین موقعیت اخلاقی مصنوعات تکنیکی (2014). من در این مجال کوتاه نمی‌توانم به بررسی این سه کتاب بپردازم. بنابراین تصمیم دارم با تکیه بر یک مقالۀ وربیک به موضع وربیک در زمینۀ اخلاق تکنولوژی یا به تعبیر خودش اخلاق اشیا بپردازم. مقالۀ «اخلاق طراحی: اخلاق طراحی و مصنوعات تکنولوژیک» جستاری است که من برای این منظور انتخاب کرده‌ام.

3.3. یکی از پرسش‌های وربیک در این مقاله این است که آیا ما نیاز به مفاهیم و دست‌گاه‌های اخلاقی مستقلی داریم تا تکنولوژی‌های جدید را تبیین ارزشی کنیم یا مفاهیم و رویکردهای مستقر و موجود برای این کار کفایت می‌کند؟ این پرسش کلیدی وربیک  است که جوابش این است که ما نیاز به مفاهیم جدیدی برای این کار داریم. در این راستا صحبت این است که اخلاق تکنولوژی خیلی دیر در فلسفۀ تکنولوژی ظهور کرد. دلایل متفاوتی برای این امر ذکر می‌کنند از ابزاری دیدن تکنولوژی تا ارزیابی تکنولوژی پیش از تحلیل آن.  به طور مثال ابزاری دیدن تکنولوژی باعث می‌شود اخلاق تکنولوژی به کاربر تکنولوژی تقلیل یابد. به تعبیر دیگر، خنثی دیدن تکنولوژی نام دیگر برای ابزاری دیدن تکنولوژی است. این خنثی دیدن در قرن بیستم از جنبه‌های متفاوتی مورد انتقاد قرار گرفته است: از هایدگر و ایلول گرفته تا مارکوزه و آدورنو و هورکهایمر و تا هابرماس هریک از جنبه‌ای این ابزاری دیدن و خنثی دیدن تکنولوژی را به چالش کشیده‌اند. سخن این است که تلقی ما  اخلاق تکنولوژی به‌جد به مفهوم‌سازی‌های ما از تکنولوژی بستگی دارد. به همین جهت هنگامی‌که در نیمه دوم سدۀ بیستم تکنولوژی به مثابۀ جهان و امر ضروری تاریخی و امر سیاسی ، کنش اجتماعی، و پدیدۀ فرهنگی و فعالیت حرفه‌ای و شناختی مطرح شد رویکردهای متفاوتی نسبت به اخلاق تکنولوژی به وجود آورد. به همین جهت کسانی که در دل گفتمان فلسفۀ تکنولوژی به کار اخلاقی مشغول هستند پس‌زمینه‌هایی کاملاً متفاوت دارند. برخی بر تکنولوژی به عنوان یک عامل فرهنگی و سیاسی دست می‌گذارند و برخی اخلاق مهندسی را برجسته می کنند. برخی هم بر اخلاق رایانه، نانوتکنولوژی، اخلاق شهرسازی و ... دست می‌گذارند. مضامین متفاوتی در اینجا مطرح هستند که با روش‌ها و رویکردها متفاوتی بررسی ‌می‌شوند، همان‌طور که قبلاً هم اشارت داشتم غایات و اهداف هم در این‌جا بسیار متفاوت هستند.  وربیک در این میان گفتمان مسلط را گفتمان کارکردی تکنولوژی می‌داند. این‌که تصور عمومی این است که تکنولوژی طراحی و بسط می‌یابد تا کاری انجام دهد و اخلاق تکنولوژی هم در راستای این ساختار وسیله – هدفی تعریف می‌شود. این ساختار در ارتباط تنگاتنگی با خنثی دانستن تکنولوژی و ابزاری دیدن آن قرار دارد. وربیک اما پیروی لاتور و آیدی معتقد است تکنولوژی‌ها برخلاف رویکرد اول خود چیزی را تجویز می‌کنند. به طور مثال یک سرعت‌گیر بایدی را برای کاهش سرعت اذعان می‌کند. کمربند ایمنی بایدی را به راننده تحمیل می‌کند. همان طور که یک لیوان یک بار مصرف می‌گوید مرا دور بینداز. کلیت حرف وربیک در این‌جا این است که اخلاق کلاسیک تکنولوژی جواب‌گوی این موقعیت‌ها نیست چرا که تکنولوژی را ابزار و بنابراین خنثی مفروض می‌گیرد.

4.3. دون آیدی به عنوان سلف اصلی وربیک توجه چندانی به اخلاق تکنولوژی ندارد. او پدیدارشناس تکنولوژی است که در صدد است روابط متفاوتی که میان انسان – تکنولوژی – جهان وجود دارند برجسته کند. شاید بدانید که در این زمینه وی چهار رابطه را برجسته می کند که تجسد، هرمنیوتیک، دیگری و پس زمینه نام می نهد. اساس بحث آیدی این است که تکنولوژی همیشه در ارتباطش با انسان معنا پیدا می‌کند. این نکته نقطۀ عزیمت کار وربیک است. سخن اصلی این است که پدیدارشناسی یا فراپدیدارشناسی تکنیک آیدی کم‌تر نسبت به اخلاق تکنولوژی پرداخته است و وربیک می‌خواهد این طرح آیدی را کامل کند.

5.3. وربیک در «اخلاق طراحی: اخلاق طراحی و مصنوعات تکنولوژیک» درصدد است مفهومی از اخلاق در جهان تکنولوژی ارایه کند که به کار این جهان تکنیک‌زده بیاید. در این مقاله، وربیک مانند آیدی از آنچه فیلسوفان تکنولوژی در باب اخلاق گفته‌اند تبری می‌جوید. اخلاق طراحی عبارت است از توجه به مفاهیم و دغدغه‌های اخلاقی تا تصمیم‌گیری در زمینه طراحی تکنولوژیک را بهینه کند. مانند آیدی، وربیک معتقد است به منظور آنکه اخلاق تکنولوژی بتواند مسایل تکنولوژیک را بهتر بفهمد باید آن را به روابط تکنولوژیک گسترش دهد.  با بازگشت به وینر و لاتور ، وربیک نشان می‌دهد مصنوعات هم سیاست و هم اخلاق دارد. مثال‌ها پل‌های کم ارتفاع در نیویورک و سرعت‌گیرها در خیابان از لاتور هستند. به نظر وربیک اگر اخلاق مساله‌اش چگونه رفتار کردن است تکنولوژی‌ها نشان می‌دهند ما باید چگونه رفتار کنیم. تکنولوژی‌ها نقشی مؤثر در تصمیم‌های اخلاقی ما دارند. آیا این بدان بدان معنا است که تکنولوژی‌ها اخلاق دارند؟  جواب وربیک آری است. انسان و تکنولوژی با هم چنین اعمالی را صورت می‌دهند. پیروی بحث آیدی، انسان و تکنولوژی با هم نسبتی با جهان برقرار می‌کند و یکی از این نسبت‌ها البته نسبت اخلاقی است. پس می‌توان امر اخلاقی را به تکنولوژی‌ها هم نسبت داد. با این همه، در صورتی تکنولوژی‌ها عامل اخلاقی هستند که برای آنها بتوان قصدیت تعریف کرد. هم‌چنین این عامل باید آزادی داشته باشد در حالی که هیچ یک از این دو در مورد مصنوعات برقرار نیست. وربیک می‌خواهد نشان دهد تکنولوژی‌ها واجد قصدیت و آزادی هستند.

6.3. وربیک دو معنا از قصدیت را برجسته می کند عاملی که قصدیت دارد و قصدیتی که می تواند از قصدیت این عامل به وجود آید. به نظر وربیک در مصنوعات هر دوی این موارد مشاهده می‌شود. اساس بحث وربیک در دل پساپدیدارشناسی این است که تکنولوژی همیشه در یک نسبت تعریف می‌شود. این نسبت کاری را به انسان و تکنولوژی توامان می‌دهد:  نسبتی که یا بار هرمنیوتیکی است یا بار پراگماتیک. بار پراگماتیک را لاتور مطرح کرده است. مثال سرعت‌گیر را گفتم مثال دیگر وسیلۀ حمل بار در فروشگاه‌ها است که به دو شکل سکه‌ای یا حساس به دوری از فروشگاه مطرح می‌شود. تکنولوژی بدین وسیله دارد کاری انجام می‌دهد. بار هرمنوتیک برعهدۀ آیدی است. مثال سونوگرافی از یک زن باردار این رابطه را به‌خوبی نشان می‌دهد. به طور مثال سونوگرافی در مورد جنینی که ناقص‌الخلقه است چیزهایی را به ما امر می‌کند. همۀ شواهد نشان می‌دهند که تکنولوژی قصدیت دارد اما قصدیت به معنای لاتین آن که هدایت کردن است. کار آگاهانه آن‌چنان که در انسان مشاهده می‌شود این‌جا وجود ندارد اما می‌توان از گونه‌ای قصدیت دفاع کرد. معنای دوم قصدیت بر نتایج ناخواستۀ اعمال متصور است مانند آن‌چه تلفن همراه یا ماشین در زمانۀ ما انجام می‌دهد. مورد دیگر اینترنت است که در ابتدا برای کارهای نظامی طراحی شده بود. در این‌جا در خیلی از مواقع تکنولوژی آن‌چه انجام می‌دهد با قصدیت طراح‌هانش تفاوت دارد. البته این معنا از قصدیت با نوع اول متفاوت است چرا که در این نوع،  قصدیت وجود ندارد. تکنولوژی البته تصمیم‌ها را تعین نمی‌بخشد بلکه به آن جهت می‌دهد. بنابراین در این‌جا می‌توان از قصدیت ترکیبی یا تقسیم‌شده استفاده کرد. این تصمیم‌ها با موقعی که تکنولوژی وجود ندارد می‌تواند کاملاً متفاوت باشد.

7.3. اگر تکنولوژی قصدیت دارد آیا می‌توان گفت اراده و خودمختاری هم دارد؟ البته وربیک اعتراف می‌کند که آزادی نیازمند یک ذهن است که در تکنولوژی نیست اما سخنش این است که شاید بتوان از گونه‌ای آزادی نسبی شبیه آزادی انسان در تکنولوژی‌ها و مصنوعات سخن گفت. در بخش آزادی وربیک دو کار می‌کند اول آن‌که نشان دهد آزادی در انسان هم هیچ وقت کامل نیست و همیشه با شرایطی رخ می‌دهد که تکنولوژی از جمله شرایط آن است. ثانیا مانند انسان، ترکیب انسان و تکنولوژی هم می‌تواند نشان‌دهندۀ گونه‌ای آزادی باشد. تکنولوژی‌ها نقش زیادی در تصمیم‌های ما برعهده دارند. این‌که با چه سرعتی برانیم و چه عمل جراحی را انجام دهیم و ... همه با کمک تکنولوژی‌ها صورت می‌گیرند. به نظر وربیک، هم‌چنین شباهت‌های معماهای اخلاقی بین تکنولوژی و عامل اخلاقی شباهت ارادۀ انسان و تکنولوژی را به‌خوبی نشان می‌دهد. مانند قصدیت، آزادی هم ترکیبی یا تقسیمی است: ترکیب انسان و تکنولوژی ( مصنوع). در همۀ این موارد تکنولوژی‌ها به کار جهت می‌دهند و عمل را تعین نمی‌بخشند. پس به نظر وی، با بازتعریف آزادی به‌مثابۀ نسبت انسان و تکنولوژی در زیست‌جهان می‌توان از آزادی و ارادۀ آزاد برای مصنوعات نیز سخن به میان آورد. 

8.3. وربیک در ادامه سعی می‌کند مورد کاربردی این بحث را در حوزۀ طراحی تکنولوژی مورد پژوهش قرار دهد.  طراحی پیش از رابطۀ انسان و تکنولوژی در مقام مصرف و استفاده از تکنولوژی قرار دارد و همین غیرقابل پیش‌بینی بودن روابط انسان و تکنولوژی را در هنگامۀ طراحی نشان می‌دهد. در هنگامۀ طراحی معلوم نیست که چه روابطی میان تکنولوژی‌ها و انسان‌ها برقرار می‌شود هرچند به یقین قصد طراح در این روابط می‌تواند دخیل باشد. ترکیب تکنولوژی و طراح و کاربر نسبت تکنولوژیک را به وجود می‌آورد و مسئوولیت هم در این‌جا تعریف می‌شود که به یک معنا پیش‌بینی نتایج خواسته و ناخواستۀ اعمال را در بر می‌گیرد. بخشی مهم از وظیفۀ یک طراح هم پیش‌بینی این نتایج ناخواسته است چراکه نتایج خواسته که کم و بیش مشخص است. به تعبیر دیگر موضوع اخلاق اشیا می‌تواند نتایج ناخواستۀ اعمال نام بگیرد. این نکته ما را به یاد کتاب پوپر جامعۀ باز و دشمنانش می‌اندازد که موضوع جامعه‌شناسی را نتایج ناخواستۀ افکار و اعمال آدمی می‌داند.

9.3. برای این کار وربیک اخلاق مدرن را به سوال می‌کشد که بین ذهن و عین حد فاصلی قرار می‌هد. نظریۀ اخلاقی هم بر این تمایز و دوگانگی استوار است. در این‌جا هم مانند بسیاری از موارد دیگر، وربیک پیروی آیدی پدیدارشناسی را برای فرارفتن از این دوگانگی معرفی می‌کند. در این دیدگاه، قصدیت و آزادی به روابط انسانی و تکنولوژی هر دو تعلق می‌گیرد. در این میان الزامات اخلاقی طراحان این است که تجسس کنند که کار آنها ممکن است در عمل چه نتایجی داشته باشد. آن‌ها و دیگران باید در فضای عمومی در باب نتایج تکنولوژی‌ها سخن بگویند.

10.3. وربیک دو جنبه از کار خود را یکی ارزیابی اخلاقی واسطه‌های انسان و تکنولوژی و دیگری مادی کردن اخلاق نام می‌نهد. در مورد اولی سخن رفت و در مورد دومی وی معتقد است اگر تاکنون اخلاق در زبان بوده است با کار وی اخلاق در اشیا و مصنوعات قرار می‌گیرد. به تعبیر خود وربیک نه تنها اخلاق تاملات نظری که در اشیا هم وجود دارند.

11.3. تلقی وربیک از اخلاق بسیار تحت تأثیر کارهایی است که فیلسوفان نسل اول تکنولوژی مانند هایدگر و ایلول و مارکوزه صورت داده‌اند. آن‌ها چه می‌کردند ارزیابی کلیت تکنولوژی و دست گذاشتن بر منفی بودن این کلیت از جهت اخلاقی بوده است. این البته تصویری به‌غایت ناقص از اخلاق کلاسیک تکنولوژی به دست می‌دهد.

 

(4) نگاهی کلی به کتاب شبکه‌های اجتماعی و اخلاقیات
همان‌طور که گفتم کتاب شبکه‌های اجتماعی و اخلاقیات از این تلقی از تکنولوژی و اخلاق تکنولوژی بسیار متأثر است. این اثر از شش فصل تشکیل شده است.

در فصل اول به بستر سیاسی و اجتماعی پرداخته می‌شود که الزامات اخلاقی شبکه‌های اجتماعی را برجسته می‌کنند. به صورت عام ما از اهمیت سیاسی تکنولوژی‌های مدرن باخبر هستیم. در این زمینه وینر به ما نشان داده است که تکنولوژی‌های مدرن – و از جمله رسانه‌های مدرن – نسبتی تودرتو و تنگاتنگ با انواع قدرت از جمله قدرت سیاسی برقرار می‌کنند. با این همه، مسئله هنگامی پیچیده‌تر می‌شود که بخواهیم اهمیت اخلاقی این تکنولوژی‌ها را برررسی کنیم چرا که این اهمیت در ذیل اهمیت سیاسی کم‌جلوه و کم‌رنگ خواهد بود. همه از اهمیت سیاسی تکنولوژی‌های ارتباطاتی چون تلفن و تلگراف و تکنولوژی‌های نظامی چون اسلحه آگاه هستیم اما تکنولوژی‌های ارتباطاتی و اطلاعاتی جدید چون فیسبوک، اینستاگرام، توئیتر و  اسنپ چت نیازمند نوع ویژه‌ای از تحلیل هستند. به طور مثال اکنون مشخص شده است که فیسبوک برخی از فعالیت‌های سندیکاهای حرفه‌ای را برای مدت‌ها رصد می‌کرده است. خبر خوب این است که افراد و سندیکاها در برابر این اعمال ناتوان نیستند و می‌توانند از طریق توسل به روش‌هایی چون وی پی ان های امن جلوی این روند را بگیرند. حرف نویسنده این است که هرچند ساختارهای اجتماعی و سیاسی قدیم برای تحلیل تکنولوژی‌های ارتباطاتی جدید می‌توانند به کار گرفته شوند و لازم هستند کافی نیستند و این شرایط پیچیده نیازمند مفهوم‌سازی‌های جدید و نوینی هستند. در جلسۀ بعد در این باب به صورت مبسوط سخن می‌گوییم. در این زمینه، نویسنده بر اندیشه‌های وینر بسی دست می‌گذارد و این به نظرم یکی از نقاط قوت فصل اول است. یکی از افسوس‌های من این است که اندیشه‌های وینر به عنوان یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان تکنولوژی که یکی از محورهای مورد علاقه‌اش نسبت تکنولوژی و سیاست است به اندازۀ کافی در زبان پارسی مورد توجه قرار نگرفته است. امید دارم آن‌چه در جلسۀ آتی می‌گویم شروعی برای جدی‌ گرفتن بیش‌تر و بهتر این فیلسوف برجستۀ تکنولوژی معاصر و جدی گرفتن بیش‌تر نسبت تکنولوژی و سیاست باشد.

در فصل دوم، کتاب چارچوبی نظری را برای فهم و ارزیابی شاخص‌های اخلاقی شبکه‌های اجتماعی جدید جست و جو می‌کند. نلسون از اندیشه‌های لاتور، ولگار و مایکل لینچ مدد می‌گیرد تا نشان دهد تمایز میان امر طبیعی و امر مصنوعی که یکی از پیش‌فرض‌های برخی از مسلط‌ترین سنت‌ها در فلسفۀ تکنولوژی و تکنولوژی‌شناسی است از اس و اساس باطل است. در سطحی جدی‌تر او حتی تمایز میان سوژه و ابژه را را در کنش تکنولوژیک به پرسش می‌کشد. این سنت انتقادی البته همان طور که گفتم به پدیدارشناسی و پساپدیدارشناسی بر می‌گردد. در این‌جا اثر به طور مثال به آن‌چه مارتین هایدگر در بخش تحلیل ابزار هستی و زمان و به صورت رایکال‌تر در پرسش از تکنولوژی برجسته می‌کند مبتنی است و نشان می‌دهد که ابزار دیدن تکنولوژی یک تصویر و تعریف بس ناقص از آن است. بر طبق این دیدگاه، تکنولوژی سبب می‌شود ما نسبتی با جهان برقرار کنیم که از اساس با نسبت بدون تکنولوژی با جهان متفاوت است. نکتۀ بنیادین در این‌جا این است که شیوه‌ای که ما با جهان ارتباط برقرار می‌کنیم ( نوئسیس) امری را که در جهان با آن ارتباط برقرار می‌کنیم ( نوئما) تعین می‌بخشد. به تعبیر دیگر، تکنولوژی‌ها به‌جد ادراک ما از جهان را تحت تأثیر خود قرار می‌دهند و متأثر می‌کنند. پرسش مهم و حیاتی اخلاقی اما در این‌جا این است که اگر تکنولوژی به‌جد ادراک ما از جهان را تحت تأثیر قرار می‌دهد عاملیت اخلاقی و استقلال اخلاقی ما چه می‌شود؟ یک ایدۀ جالب که در این زمینه مطرح می‌شود دیدگاه لاتور است که پیشنهاد می‌کند رابطۀ انسان و تکنولوژی و جهان را باید به صورت یک شبکه در نظر گرفت که هم انسان و هم تکنولوژی در این شبکه عاملیت دارند. این همان امری است که وربیک هم پی‌گیری می‌کند و در بسط نظرات وی در همین جلسه کوشیدم. حرف وربیک این است که اگر ما از تکنولوژی سونوگرافی برای رصد یک جنین استفاده می‌کنیم و به صورت مثال سندرم داون را در این جنین تشخیص می‌دهم تکنولوژی در این زمینه عاملیتی را برعهده می‌گیرد. بنابراین نباید از صرف عامل انسانی یا صرف عامل تکنولوژیک سخن گفت. هم انسان و هم تکنولوژی با هم در یک ترکیبی خاص که پدیدارشناسی معرفی می‌کند تصمیم می‌گیرند.

در فصل سوم  کتاب به عامل مجازی و شیوه‌‌هایی که احساس‌ها و افکار و اعمال وی شکل می‌گیرند می‌پردازد. در گام اول این‌گونه به نظر می‌رسد که این تکنولوژی‌ها ما را از محدودیت‌های زمانی و مکانی رها می‌کنند. اما این همۀ ماجرا نیست و این تکنولوژی‌ها نتایح ناخواستۀ زیادی هم دارند که باید مورد توجه قرار بگیرند. سخن بر سر این است که تصور ما از ارادۀ آزاد، مسئولیت، عاملیت اخلاقی و فردیت اخلاقی با به کار بردن تکنولوژی‌های ارتباطاتی و اطلاعاتی به‌جد تحت تأثیر قرار می‌گیرد. سلطه‌ای در روابط مبتنی بر این تکنولوژی‌ها به وجود می‌ایند که با سلطه‌ها و قدرت‌های کلاسیک و سنتی متفاوت هستند همان‌طور که مسئولیت ایجاد شده و فردیت موجود به‌غایت با انواع سنتی و کلاسیک آن متفاوت هستند. این‌ها برخی از مضامینی هستند که رد فصل سوم این کتاب جذاب و جالب از آن‌ها سخن به میان می‌رود.

فصل چهارم به تغییر ادراک ما از زمان در جهان مجازی می‌پردازد. می‌دانیم که در تاریخ فلسفه دغدغه و پرسشی جاودانه در باب زمان و ادراک و آگاهی از آن، و نسبتش  با ابدیت و جاودانگی وجود داشته و دارد. حرف نویسنده اما این است که معرفت‌شناسی پدیدارشناسانه – یا به عبارت دقیق‌تر معرفت‌شناسی پساپدیدارشناسانه – می‌تواند به ما نشان دهد که ادراک زمان هنگام حضور در فضاهای مجازی به‌جد متحول می‌شود. گونه‌ای حضور یکه و فرید را هنگام حضور در فضای مجازی تجربه می‌کنیم که گویی ساختار زمان – مکان زندگی رایج در آن‌ها به‌کلی به هم می‌ریزد. اما پرسش این است که این ساختار متفاوت تأثیری هم بر کنش اخلاقی ما در فضای مجازی دارد؟ پرسشی جذاب و جالب که مؤلف در این فصل از کتابش بدان می‌پردازد.

فصل پنجم بر حضور آنلاین ما انسان‌ها و تبعات اخلاقی آن دست می‌گذارد. یکی از پرسش‌های کلیدی این فصل این است که آیا در هنگامۀ حضور آنلاین مسئولیت اخلاقی ما با حضور در جهان غیرآنلاین متفاوت خواهد بود؟ در این راستا، این بخش تأکید بسیاری بر مفهوم کلاسیک از هویت شخصی و نسبتش با مسئولیت اخلاقی که در این بستر مطرح می‌شود صورت می‌دهد تا تفاوت آن را با حضور در فضای مجازی و برجسته کردن نوع جدیدی از هویت نشان دهد. به صورت خاص بحث هویت شخصی نزد جان لاک مطرح می‌شود که هویت شخصی را به حافظه و خودتأملی انسان بر اعمالش مطرح می‌کند. در این صورت آیا هویت شخصی که در فضای مجازی حضور دارد نوع مشخصی از مسئولیت اخلاقی را می‎طلبد یا نه. به طور مثال ممکن است این هویت شخصی چنان و چندان در فضای مجازی سیال و متحرک تعریف شود که چندین نوع از مسئولیت اخلاقی را برجسته کند یا تمام انواع  مسئولیت اخلاقی را به چالش بکشد. بحث‌هایی بس جالب در این زمینه وجود دارند که بدان‌ها در فصل پنحم پرداخته می‌پردازیم.

در فصل ششم به جایگاه برخی از ارزش‌های اخلاقی مدرن چون: آزادی بیان و دفاع از حریم خصوصی در جهان و شبکه‌های مجازی می‌پردازد. برخی مواقع از دفاغ از حریم خصوصی به عنوان یکی از مهم‌ترین نمادهای  آزادی فردی یاد می‌شود. با این همه پرسش این است که این حریم خصوصی در شبکه‌های مجازی جه موقعیتی پیدا می‌کند. ما کم معما و مسئله در باب آزادی فردی، حریم خصوصی و رعایت اسرار فردی نداشتیم که با اینترنت و شبکه‌های اجتماعی بر این ابهام‌ها و ایهام‌ها مواردی دیگر و ذهن‌فرسا  افزون هم شده‌اند. مبتنی بر چالش‌های جدی‌ای که شبکه‌های مجازی در این زمینه به وجود آورده‌اند یکی از مهم‌ترین پرسش‌ها این است که آیا ما باید قوانین حقوقی و اخلاقی را مبتنی بر شرایط جدید به‌کلی نادیده بگیریم و به دنبال بسط قوانین اخلاقی و حقوقی تازه‌ای باشیم یا همین مفاهیم و قوانین موجود با تغییرات و اصلاحاتی قابل استفاده هستند. موضع نویسندۀ این کتاب البته آن است که ما باید تغییرات ماهوی در اخلاق و اخلاقیات کلاسیک به وجود آوریم تا بتوانیم آن‌ها را به جهان شبکه‌های مجازی اعمال کنیم و این چیزی است که وی در جای جای این کتاب آن را دنبال می‌کند و می‌خواهد به انجام برساند.

 

(5) مؤخره
اگر بخواهم آن‌چه را در این جلسه گفتم خلاصه کنم می‌توانم بگویم که در ابتدا گفتم که نسبت میان تکنولوژی‌های گوناگون و انسان از جمله دل‌مشغولی‌های عمدۀ بشر در طول تاریخ بوده است. پرسش‌های زیادی در باب این نسبت مطرح  هستند که از جمله مهم‌ترین پرسش‌ها در این زمینه این است که تکنولوژی‌های مختلف چه تأثیری بر سرشت و منش و رفتار انسان‌ها برجای می‌گذارند. گفتم که دل‌مشغولی این کتاب نسبت شبکه‌های اجتماعی و اخلاق است. در ادامه اضافه کردم که به نظر نویسنده، توجه نکردن به این تبعات شبکه‌های اجتماعی ناشی از یک اشتباه نادرست نسبت به آن است و آن این‌که این شبکه‌ها ابزارهایی خنثی هستند که هیچ اهمیت و نقطۀ عطف معرقتی و اخلاقی و وجودی ندارند. در بخش سوم مطلبم به این نکته اشارت داشتم که موضع مختار نویسنده استفاده از پساپدیدارشناسی دون آیدی و وربیک است. به این معنا که به نظر وی ما باید مسدئولیت اخلاقی را هم به انسان و هم به تکنولوژی با هم نسبت دهیم. به این معنا در جلسه‌های بعدی باز خواهیم گشت. در انتها هم خلاصه‌ای بس فشرده از فصول کتاب ارایه کردم و این‌ها البته در طورل جلسه‌های این درس‌گفتار بسط خواهند یافت.

فایل صوتی درسگفتار شبکه‌های اجتماعی و اخلاق (1)